نقد و بررسی انیمه Beastars
Beastars انیمهای است در ژانر درام که برگرفته از مانگایی به همین نام میباشد که توسط پارو ایتاگاکی نوشته شده است و در مجله مشهور ویکلی شونن جامپ منتشر شده است. این انیمه به کارگردانی شینیچی ماتسومی و توسط استادیو Orange در سال ۲۰۱۹ منتشر شده است. در قسمت آخر انیمه ساخت فصل دوم آن تایید شده است.
دنیای حیوانات
انیمه Beastars به بهترین شکل شروع به کار میکند، یک دید سطحی کوچک از دنیایی که در انیمه وجود دارد به شکل جالبی به نمایش در میآید. نکته جالب نقطه آغازین این است که داستان سعی دارد تا جایگاه شخصیت اصلی خود را در دنیای جذاب انیمه نشان دهد و در این امر بسیار موفق است. نکته مهم بخش ابتدایی انیمه فضای غمگینی است که در زندگی شخصیتها قابل مشاهده است، داستان همانطور که این دنیا را نمایش میدهد به معرفی شخصیتهای خود میپردازد که البته این معرفی به شکل بسیار جذابی انجام شده است و این موضوع را نشان میدهد که برای شناخت شخصیتهای انیمه باید با داستان آن همسفر شد و زندگی را از نگاه آنها نگاه کرد.
احساسات یا غریزه
از نقطه ابتدایی لگوشی مرکز توجه انیمه قرار گرفته است و حتی در برخی از اوقات نقش راوی داستان را بر عهده میگیرد البته یکی از نکات مهم درمورد لگوشی شخصیت او است که به خوبی در داستان انیمه نقش میبندد. لگوشی پارادوکس بسیار جذابی در شخصیت خود دارد و این موضوع نه تنها نقش کلیدی در داستان دارد بلکه در ارتباط میان او و شخصیتهای دیگر نیز تاثیر گذار است. شخصیت آرام و خجالتی برای یک گرگ شاید در ابتدا عجیب به نظر برسد، اما با گذشت داستان جذابیت شخصیت لگوشی به یکی از کلیدیترین ابزارهای انیمه برای جذابتر نشان دادن داستان خود استفاده میشود.
لگوشی شخصیت اصلی انیمه و داستان است و مسیر حرکت داستان کاملا به این شخصیت بستگی دارد همین موضوع باعث شده است که کلنجارهای این شخصیت با خود در مسیر حرکت داستان جذاب باشند هرچند بعد از گذشت چندین قسمت درگیری لگوشی با خود کمی تکراری میشود و جذابیت اولیه خود را از دست میدهد. در طول داستان لگوشی شخصیتی است که نسبت به گذشته خود تکامل پیدا میکند که البته انیمه به شکل بسیار جذابی هم آن را نشان میدهد، اما در خیلی از نقاط داستان این پیشرفت کاملا به چشم نمیخورد و همین موضوع باعث شده است که پس از گذشت هفت یا هشت قسمت کمی از جذابیت این شخصیت کاسته میشود، البته بخشهای پایانی به تکامل این شخصیت میپردازد. ترکیب کردن احساسات و غرایز لگوشی به شکل بسیار جالبی به نمایش در آمده است، جذابیت این موضوع به مقداری است که داستان تا نقطه پایانی هم از این موضوع استفاده میکند. نکته عجیب درمورد این شخصیت این است که داستان اشاره خاصی به گذشته او ندارد و در حد دیالوگهای کوتاه اشارات کوچکی به آن میکند.
سختی و درد برای ستاره شدن
ورود شخصیتها به داستان بسیار جذاب و لویس یکی از شخصیتهایی است که با ورودش به داستان مسیر جدیدی را به وجود میآورد. تکبر و غرور مهمترین صفاتی است که درون شخصیت لویس نقش بسته است و همچنین این موضوع و ترکیب کردن آن با قدمهای قدرتمندانه و چهره پر از شجاعت او یک شخصیت ایدهآل بوجود اورده است، هرچند نکته مهم درمورد چگونه استفاده کردن از این شخصیت است.
لویس شخصیت بسیار جذابی است و تا اواسط داستان به عنوان یک شخصیت فرعی بسیار مهم ایفای نقش میکرد که نقش مهمی را در داستان ایفا میکند، اما پس از درگیر شدن او با شخصیت هارو کمی جذابیت این شخصیت از بین میرود و به نظر میرسد که حتی خود انیمه هم دوست دارد تا این اتفاق رخ دهد. گذشتهای که از این شخصیت در داستان به نمایش گذاشته شده است جذاب است و این سرگذشت هم در بهترین زمان ممکن به نمایش در میآید. رابطه میان لگوشی و لویس بسیار جذاب است و دلیل آن هم این است که این دو شخصیت را نه میتوان دوست یکدیگر دانست و نه دشمن و در هر نقطه از داستان انیمه با آزادی عمل کامل در ارتباط میان این دو شخصیت تصمیم گیری میکند.
شخصیتهایی برای تکمیل داستان
هارو مهمترین شخصیت انیمه Beastars است و نکته جالب درمورد او این است که هارو به طور کلی شخصیت جذابی نیست، اما نقش او جذابیت خوبی را به داستان انیمه وارد کرده است. هارو شخصیت مهربانی است ولی در عین حال بسیار مرموز است و دقیقا نمیتوان ذهن او را خواند. نقشی که داستان برای این شخصیت در نظر گرفته است کمی غیر ضروری است و شاید نقش هارو در دنیای انیمه یکی از دلایلی است که این شخصیت جذابیت نداشته باشد. مثلث موجود میان هارو، لویس و لگوشی در ابتدا جذاب به نظر میرسد، اما پس از گذشت مدتی وجود این مثلث نادیده گرفته میشود و به غیر از یک صحنه درگیری خاصی را بوجود نمیآورد.
شخصیتهای فرعی زیادی در دنیای این انیمه حضور دارند، بیل یکی از این شخصیتها است که در نقاط ابتدایی نقش مهمی را ایفا میکند. بیل شخصیتی است که اعتماد به نفس زیادی دارد و همین موضوع باعث شده است که این شخصیت از جسارت زیادی برخوردار باشد هرچند پس از استفاده داستان از این شخصیت او کنار گذاشته میشود. جونو یکی دیگر از شخصیتهای فرعی است که تقریبا هیچ نقش مهمی را در داستان ایفا نمیکند و حضور او در داستان کمی غیر ضروری است، جک دوست لگوشی هم یکی از شخصیتهایی است که نقش چندان زیادی ندارد و تنها در لحظه در داستان اهمیت پیدا میکند.
دنیای بیرحم حیوانات
از همان نقطه ابتدایی گرافیک جذاب انیمه قابل مشاهده است و این گرافیک زیبا باعث شده است که طراحی شخصیتهای این انیمه هم زیبا باشد نه تنها شخصیتها بلکه دنیای انیمه هم زیبا طراحی شده است. نکته جالب درمورد این انیمه انتقال احساسات آن است که کارگردان آن توانسته که در هر لحظه از داستان هر حسی را به مخاطب انتقال دهد و به همین دلیل است که حس غم و شادی در دنیای این انیمه ترکیب شده است و در برخی از اوقات مخاطب دنیای این انیمه را تاریک و تلخ و در برخی دیگر پر امید در نظر میگیرد. نکته جالب دیگر درمورد این انیمه صحنههای اکشنی است که بیشتر در نقاط پایانی آن به نمایش گذاشته شده است هرچند تعداد آنها زیاد اما جذابیت خوبی دارند. گوهین یکی از شخصیتهایی است که نقش بسیار کمی در انیمه دارد، اما پس از هر بار ورود او به داستان جذابیت خاصی در انیمه شکل میگیرد، دیالوگهای میان او و لگوشی صحنه بسیار جالبی است هرچند حضور او در انیمه زیاد نیست.
داستانی میان دو نژاد
انیمه Beastars از دنیای بسیار جالبی تشکیل شده است، هرچند نمایش دنیای حیوانات کمی کلیشهای است، اما دنیای متفاوت این انیمه باعث شده است که جذابیت آن بسیار زیاد باشد. داستان به شکل بسیار زیبایی به بررسی مفهوم عشق میپردازد و تفسیر بسیار جالبی را هم درمورد آن با مخاطب به اشتراک میگذارد، داستان با بهانهی تکامل و پیشرفت شخصیت لگوشی داستان خود را به سمت جلو حرکت میدهد و به هدف خود میرسد. یکی از نکات عجیب انیمه روند داستان است، با اینکه موضوعات جالبی در داستان گنجانده شده است، اما روند آن چندان جذاب نیست هرچند این روند به شکلی هم نیست که جذابیت را از داستان بگیرد بلکه دقیقا در حد وسطی نگه داشته شده است.
نمایش دنیای تیره و تار انیمه آن هم با استفاده از گذشته شخصیتهایی مانند لویس و هارو بسیار جالب است، اما داستان انیمه به شکل متفاوتی به نمایش در آمده است و همین موضوع باعث شده است که هر مخاطب با هر سلیقهای توانایی برقراری ارتباط با انیمه را نداشته باشد. جنایتهای صورت گرفته در انیمه به گونهای به نمایش در میآیند که ذهن مخاطب را مخصوصا در قسمتهای ابتدایی درگیر خود میکند، اما داستان هیچ استفادهای از این موضوع نمیکند و اصلا انیمه را به سمت ژانر جنایی حرکت نمیدهد که این موضوع پس از گذشت چند قسمت کمی عجیب به نظر میرسد. این انیمه بسیار خاص و متفاوت است و با دید جالبی را از زندگی انسانها با استفاده از دنیای حیواناتی که در انیمه نشان داده است به نمایش گذاشته است.
پایان غریزه
با نزدیک شدن به بخشهای پایانی سرعت انیمه بیشتر و اتفاقات کمی سریعتر از قبل رخ میدهند و با ایجاد دومین پیچش خود در داستان به مصاف بخش پایانی خود میرود. بخش پایانی انیمه با دیگر بخشهای داستان متفاوت است و صحنههای اکشن زیادی را به نمایش میگذارد. پایان این انیمه دقیقا آن چیزی نیست که مخاطب انتظار دارد، اما میتواند مخاطب را به خوبی مشتاق تماشای فصل دوم آن بکند.